احكام وكالت
وكالت آن است كه انسان كارى را كه مىتواند در آن دخالت كند، به ديگرى واگذار نمايد تا از طرف او انجام دهد، مثلاً كسى را وكيل كند كه خانه او را بفروشد يا زنى را براى او عقد نمايد پس آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مىكند، اگر حاكم شرع او را از تصرّف منع كرده يا در حالى كه بالغ شده سفيه بوده، نمىتواند براى فروش مال خودش كسى را وكيل نمايد.
مسأله 2338 ـ در وكالت لازم نيست صيغه بخوانند و اگر انسان به ديگرى بفهماند كه او را وكيل كرده و او هم بفهماند كه قبول نموده، مثلاً مال خود را به كسى بدهد كه براى او بفروشد و او مال را بگيرد، وكالت صحيح است.
مسأله 2339 ـ اگر انسان كسى را كه در شهر ديگر است وكيل نمايد و براى او وكالت نامه بفرستد و او قبول كند، اگر چه وكالت نامه بعد از مدتى برسد وكالت صحيح است.
مسأله 2340 ـ موكّل يعنى كسى كه ديگرى را وكيل مىكند و نيز كسى كه وكيل مىشود، بايد بالغ و عاقل باشند و از روى قصد و اختيار اقدام كنند ولى بچّه مميّز اگر فقط در خواندن صيغه وكيل شده باشد و صيغه را با شرايطش بخواند صحيح است.
مسأله 2341 ـ كارى را كه انسان نمىتواند انجام دهد، يا شرعا نبايد انجام دهد، نمىتواند براى انجام آن از طرف ديگرى وكيل شود. مثلاً كسى كه در احرام حج است چون نبايد صيغة عقد زناشويى را بخواند، نمىتواند براى خواندن صيغه از طرف ديگرى وكيل شود.
مسأله 2342 ـ اگر انسان كسى را براى انجام تمام كارهاى خودش وكيل كند صحيح است، ولى اگر براى يكى از كارهاى خود وكيل نمايد و آن كار را معيّن نكند وكالت صحيح نيست، ولى اگر اجمالاً معيّن بوده مثلاً گفته به اختيار خودت، يا خانهام را بفروش يا اجاره بده، در اين صورت وكالت صحيح است.
مسأله 2343 ـ اگر وكيل را عزل كند يعنى از كار بركنار نمايد، بعد از آن كه خبر به او رسيد نمىتواند آن كار را انجام دهد، ولى اگر پيش از رسيدن خبر، آن كار را انجام داده باشد صحيح است.
مسأله 2344 ـ وكيل مىتواند از وكالت كنارهگيرى كند و اگر موكّل غايب هم باشد، اشكال ندارد.
مسأله 2345 ـ وكيل نمىتواند براى انجام كارى كه به او واگذار شده ديگرى را وكيل نمايد؛ ولى اگر موكّل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد، به هر طورى كه به او دستور داده مىتواند رفتار نمايد. و همچنين است اگر ظاهر امر اجازه توكيل باشد، مثل اينكه كار به نحوى است كه معلوم است خود وكيل نمىتواند آن را انجام دهد. و اگر گفته باشد براى من وكيل بگير، بايد از طرف او وكيل بگيرد و نمىتواند كسى را از طرف خودش وكيل كند.
مسأله 2346 ـ اگر انسان با اجازه موكّل خودش كسى را از طرف او وكيل كند، نمىتواند آن وكيل را عزل نمايد و اگر وكيل اوّل بميرد يا موكّل، او را عزل كند وكالت دومى باطل نمىشود.
مسأله 2347 ـ اگر وكيل با اجازه موكّل، كسى را از طرف خودش وكيل كند، موكّل و وكيل اوّل مىتوانند آن وكيل را عزل كنند و اگر وكيل اوّل بميرد، يا عزل شود، وكالت دومى باطل مىشود.
مسأله 2348 ـ اگر چند نفر را براى انجام كارى وكيل كند و به آنها اجازه دهد كه هر كدام به تنهايى در آن كار اقدام كنند، هر يك از آنان مىتواند آن كار را انجام دهد و چنانچه يكى از آنان بميرد، وكالت ديگران باطل نمىشود؛ و اگر معيّن نكرده باشد كه با هم يا هر كدام به تنهايى وكيل هستند و از حرفش هم معلوم نباشد كه مىتوانند به تنهايى انجام دهند وكالت ديگران با مرگ يكى از وكلاء از بين نمىرود. ولى اگر گفته باشد كه با هم انجام دهند، نمىتوانند به تنهايى اقدام نمايند؛ و در صورتى كه يكى از آنان بميرد، وكالت ديگران باطل مىشود.
مسأله 2349 ـ اگر وكيل يا موكّل بميرد يا ديوانه هميشگى شود وكالت باطل مىشود؛ و نيز اگر گاه گاهى ديوانه شود و يا بيهوش شود، بنابر احتياط واجب بايد به معاملهاى كه انجام مىدهد ترتيب اثر ندهند؛ و نيز اگر چيزى كه براى تصرّف در آن وكيل شده است از بين برود مثلاً گوسفندى كه براى فروش آن وكيل شده بميرد، وكالت باطل مىشود.
مسأله 2350 ـ اگر انسان كسى را براى كارى وكيل كند و چيزى براى او قرار بگذارد، بعد از انجام آن كار، چيزى را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد.
مسأله 2351 ـ اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست كوتاهى نكند و غير از تصرّفى كه به او اجازه دادهاند، تصرّف ديگرى در آن ننمايد و اتّفاقا آن مال از بين برود، لازم نيست عوض آن را بدهد. و اگر ادّعا كند كه مال بدون كوتاهى تلف شده، چنانچه بيّنه بر خلافش نباشد و يا متّهم نباشد ادّعايش قبول مىشود.
مسأله 2352 ـ اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست كوتاهى كند، يا غير از تصرّفى كه به او اجازه دادهاند تصرّف ديگرى در آن بنمايد و آن مال از بين برود، ضامن است؛ پس اگر لباسى را كه گفتهاند بفروش، بپوشد و آن لباس تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2353 ـ اگر وكيل، غير از تصرّفى كه به او اجازه دادهاند، تصرّف ديگرى در مال بكند، مثلاً لباسى را كه گفتهاند بفروش بپوشد و بعداً تصرّفى را كه به او اجازه دادهاند بنمايد، آن تصرّف صحيح است.