مصرف زكات
مسأله 1988 ـ انسان مىتواند زكات را در هشت مورد مصرف كند:
اوّل: فقير و آن كسى است كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسى كه صنعت يا ملك يا سرمايهاى دارد كه مىتواند مخارج سال خود را بگذراند، فقير نيست.
دوم: مسكين و آن كسى است كه از فقير سختتر مىگذراند.
سوم: كسى كه از طرف امام7 يا نايب امام مأمور است كه زكات را جمع و نگهدارى نمايد و به حساب آن رسيدگى كند و آن را به امام7 يا نايب امام يا فقرا برساند.
چهارم: كافرهايى كه اگر زكات به آنان بدهد به دين اسلام مايل مىشوند، يا در جنگ به مسلمانان كمك مىكنند. و همچنين مسلمانانى كه ايمان ضعيف دارند كه اگر زكات به آنان بدهند ايمانشان قوى مىشود يا مسلمانانى كه اعتقاد به ولايت حضرت على7 ندارند كه اگر زكات به آنها داده شود به ولايت رغبت پيدا مىكنند.
پنجم: خريدارى بنده و آزاد كردن آنان.
ششم: بدهكارى كه نمىتواند قرض خود را بدهد به شرطى كه قرض صرف در معصيت نشده باشد.
هفتم: سبيل اللّه، يعنى كارى كه مانند ساختن مسجد، منفعت عمومى دينى دارد، يا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفعش به عموم مسلمانان مىرسد و آنچه براى اسلام نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد. ولى مالك بنابر احتياط واجب نمىتواند زكات را بدون اذن امام7 يا نايبش در اين مورد (مورد هفتم) مصرف نمايد.
هشتم: ابن السّبيل، يعنى مسافرى كه در سفر درمانده شده؛ و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
مسأله 1989 ـ جايز است در يك دفعه بيش از مخارج سال فقير به او بدهند، ولى اگر در یک نوبت به اندازه مخارج یکسال به او دادند تا پایان آن سال، دیگر نباید زکات بگیرد.
مسأله 1990 ـ كسى كه مخارج سالش را داشته اگر مقدارى از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقى مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه، نمىتواند زكات بگيرد. ولى اگر مخارج سال را نداشته باشد و بعد شك كند به اندازه مخارجش دارد يا نه، مىتواند زكات بگيرد.
مسأله 1991 ـ صنعتگر يا مالك يا تاجرى كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است، مىتواند براى كسرى مخارجش زكات بگيرد. و لازم نيست ابزار كار يا ملك يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند مگر اين كه ابزار كار يا سرمايه او به قدرى زياد است كه بتواند آن را تعويض يا تبديل به چيز ديگر كند و مقدارى برايش بماند كه زندگى را بدون مشقّت و عسر بگذراند كه در اين صورت لازم است اين كار را انجام دهد.
مسأله 1992 ـ فقيرى كه خرج سال خود و عيالاتش را ندارد، اگر خانه دارد كه ملك اوست و در آن نشسته، يا وسيله سوارى دارد، چنانچه بدون اينها نتواند زندگى كند، اگرچه براى حفظ آبرويش باشد، مىتواند زكات بگيرد و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانى و زمستانى و چيزهايى كه به آنها احتياج دارد. و فقيرى كه اينها را ندارد، اگر به اينها احتياج داشته باشد، مىتواند از زكات خريدارى نمايد.
مسأله 1993 ـ فقيرى كه ياد گرفتن صنعت براى او مشكل نيست، بايد ياد بگيرد و با گرفتن زكات زندگى نكند، ولى تا وقتى مشغول ياد گرفتن است، مىتواند زكات بگيرد.
مسأله 1994 ـ به كسى كه قبلاً فقير بوده و مىگويد فقيرم، اگرچه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكند، مىشود زكات داد.
مسأله 1995 ـ كسى كه مىگويد فقيرم و قبلاً فقير نبوده، يا معلوم نيست فقير بوده يا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است، مىشود به او زكات داد.
مسأله 1996 ـ كسى كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيرى طلبكار باشد، مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
مسأله 1997 ـ اگر فقير بدهكار بميرد و تركهاى كه وافى به بدهيش باشد نداشته باشد، انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
مسأله 1998 ـ چيزى را كه انسان بابت زكات به فقير مىدهد لازم نيست به او بگويد كه زكات است بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است به طورى كه دروغ نشود به اسم پيشكش بدهد ولى بايد قصد زكات نمايد.
مسأله 1999 ـ اگر به خيال اين كه كسى فقير است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مىداند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه چيزى را كه به او داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد، پس اگر كسى كه زكات را گرفته مىدانسته يا احتمال مىداده كه زكات است، انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد، ولى اگر به غير عنوان زكات داده نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد، و در همه صور مىتواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسى كه گرفته مطالبه نكند.
مسأله 2000 ـ كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود زكات بگيرد ولى اگر مالى را كه قرض كرده بود در معصيت خرج كرده باشد از سهم بدهكاران نمىتوان به او داد، امّا از سهم فقرا مىشود به او داد، هر چند از آن معصيت توبه نكرده باشد.
مسأله 2001 ـ اگر به كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد، مىتواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولى اگر چيزى را كه گرفته در شرابخوارى يا به طور آشكارا در معصيت صرف كرده و از معصيت خود توبه نكرده، بنابر احتياط واجب بايد چيزى را كهبه او داده بابت زكات حساب نكند.
مسأله 2002 ـ كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگرچه فقير نباشد، انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
مسأله 2003 ـ مسافرى كه خرجى او تمام شده، يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقير نباشد، مىتواند زكات بگيرد. ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند، فقط به مقدارى كه به آنجا برسد، مىتواند زكات بگيرد.
مسأله 2004 ـ مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته، بعد از آن كه به وطنش رسيد، اگر چيزى از زكات زياد آمده باشد، در صورتى كه بدون مشقّت نتواند بقيه را به صاحب مال يا نايب او برساند بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز، زكات است و اگر نتواند به حاكم شرع بدهد به مؤمنين عادل و در غير اين صورت خودش آن را در موارد زكات مصرف كند.