مسائل متفرّقه زناشويى
مسأله 2525 ـ كسى كه بواسطه نداشتن زن به حرام مىافتد، واجب است زن بگيرد. همچنين است زنى كه بواسطه نداشتن شوهر به حرام مىافتد واجب است اقدام به شوهر كردن بنمايد.
مسأله 2526 ـ اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، تفاوت باكره و غير باكره از مهر او كم مىشود و مىتواند عقد را بهم بزند.
مسأله 2527 ـ اگر مرد و زن نامحرم در محلّ خلوتى باشند كه كسى در آنجا نباشد و ديگرى هم نمىتواند وارد شود، چنانچه بترسند كه به حرام بيفتند بايد از آنجا بيرون بروند.
مسأله 2528 ـ اگر مرد مهر زن را در عقد معيّن كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
مسأله 2529 ـ مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر9 شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا يا پيغمبر9 برگردد مرتدّ است.
مسأله 2530 ـ اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكى كند به طورى كه در مسأله پيش گفته شد مرتدّ شود، عقد او باطل مىگردد ولى اگر بعد از نزديكى مرتدّ شود بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد؛ پس اگر در بين عدّه، مسلمان شود عقد باقى و اگر تا آخر عدّه مرتدّ بماند، عقد باطل است، امّا اگر زن يائسه يا نابالغ باشد و بعد از نزديكى مرتدّ شود عقد باطل است.
مسأله 2531 ـ كسى كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بودهاند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، و بعد از آن مرتدّ شود زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه وفات نگه دارد.
مسأله 2532 ـ مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده اگر پيش از نزديكى با عيالش مرتدّ شود، عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از نزديكى مرتدّ شود، زن او بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عدّه نگه دارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد باقى وگرنه باطل است.
مسأله 2533 ـ اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
مسأله 2534 ـ اگر زن انسان از شوهر قبلىاش دخترى داشته باشد، انسان مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
مسأله 2535 ـ اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچّهاش را سقط كند.
مسأله 2536 ـ اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچّهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه حلال زاده است.
مسأله 2537 ـ اگر مرد نداند كه زن در عدّه است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچّهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو مىباشد ولى اگر زن مىدانسته كه در عدّه است شرعا بچّه، فرزند پدر است، و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مىباشند.
مسأله 2538 ـ اگر زن بگويد يائسهام يا بگويد شوهر ندارم حرف او قبول مىشود.
مسأله 2539 ـ اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.
مسأله 2540 ـ اگر زنى كه آزاد و مسلمان و عاقل است دخترى داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده پدر نمىتواند او را از مادرش جدا كند، به شرطى كه حاكم شرع خلاف آن را صلاح نداند.
مسأله 2541 ـ مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلّف شده عجله كنند، حضرت صادق7 فرمودند: «يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند».
مسأله 2542 ـ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، احتياط واجب آن است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.
مسأله 2543 ـ كسى كه از زنا به دنيا آمده اگر زن بگيرد و بچّهاى پيدا كند آن بچّه حلال زاده است.
هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكىكند معصيت كرده، ولى اگر بچّهاى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است.
مسأله 2544 ـ زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عدّه وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اوّل از سفر برگردد بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عدّه نگه دارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد ولى خرج عدّه ندارد.